​​​​​_میشود از عشق برایم بگویی؟
_عشق لحظه های با او بودن است.  احساس ناب خوب بودن است. عشق یعنی این لبخند پر فروغ، ذکر با من بمون با من بمون . عشق در آغوش کشیدن نیست، احساس میان دو دوست نیست . حتی بوسه ها را در بر نمی گیرد. عشق تنها با او بودن است . در رکابش دویدن است . عشق یعنی سجده و میثاق او ، احساس ناب دیدار او . من معشوقی بی نظیر دارم . حرف های نا گفتنی دارم . بشنو از من این نوا را که تا او هست هستم . من بی او تاب تحمل ندارم. صبر  نداشتن ها و نبودنش هارا ندارم .  قبول نکن که تنها عاشق منم ولی تنها معشوق من اوست. همان که دنیایش دنیای من است ، همان کا لبخندش لبخند من است. 
_میتوانی اسمش را بگویی؟
_اسم مال زمینی هاست. معشوق من آسمانی است. چهره نورانی اش بی مثال است. معشوق من اسم ندارد. من او صدایش میکنم.

 

زینب عابدینی